ستاره ها را صدا نزن !

ستاره ها رو دیگه صدا نزن !

من اینقدر خسته ام شما حرف بعدی ات هم نگفته صحیح است.

خرداد بطرز بی رحمانه ای انگار چند برابر شده، انگار هر روز را دو یا چند بار زندگی کرده ام ، با کوچکترین حرفی بهم می ریزم ، انگار پوستم آنقدر آسیب دیده که توان دور کردن کوچکترین صدمه را هم از دست داده است . نمی دانم شاید واکنش من زیاد افراطی بوده اگر زنی دیگر در موقعیت من بود بهتر عمل می کرد! حتی قصد ندارم به این آشفتگی فکر کنم ، گل پسر مریض شده و واقعا دارد تعداد بیمار شدن هایش دغدغه می شود برایم. تیرماه را تصور می کنم که هرگز از راه نرسید ، تیرماهی که حالا
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:35 توسط ستاره |